English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2681 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
speak out <idiom> U دفاع کردن از چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
in defence of somebody [something] U برای دفاع از کسی [چیزی]
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
samisch variation U واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج
schleman defence U دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
russian defence U دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
defend U دفاع کردن
implead U دفاع کردن
advocating U دفاع کردن
asserts U دفاع کردن از
asserting U دفاع کردن از
asserted U دفاع کردن از
fend U دفاع کردن
to defend [from] U دفاع کردن [از]
ward off U دفاع کردن
answered U دفاع کردن
pleaded U دفاع کردن
pleads U دفاع کردن
say a good word for U دفاع کردن
advocate U دفاع کردن
advocated U دفاع کردن
advocates U دفاع کردن
assert U دفاع کردن از
answer U دفاع کردن
defending U دفاع کردن
plead U دفاع کردن
defending U دفاع کردن از
answers U دفاع کردن
buckler U دفاع کردن
defends U دفاع کردن
defended U دفاع کردن
defended U دفاع کردن از
defend U دفاع کردن از
answering U دفاع کردن
to stick up for U دفاع کردن از
deraign U دفاع کردن
propugn U دفاع کردن از
to make a d. U دفاع کردن
makki U دفاع کردن
defends U دفاع کردن از
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to see something as something [ to construe something to be something] U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to regard something as something U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
championed U مبارزه دفاع کردن از
championing U مبارزه دفاع کردن از
champions U مبارزه دفاع کردن از
defenses U دفاع کردن استحکامات
assert oneself U از حق خود دفاع کردن
defense U دفاع کردن استحکامات
champion U مبارزه دفاع کردن از
bays U دفاع کردن درمقابل
parries U سد کردن دفاع مستقیم
to keep at bay U دفاع کردن درمقابل
defence U دفاع کردن استحکامات
parry U سد کردن دفاع مستقیم
breast U باسینه دفاع کردن
breasts U باسینه دفاع کردن
bay U دفاع کردن درمقابل
bayed U دفاع کردن درمقابل
parrying U سد کردن دفاع مستقیم
baying U دفاع کردن درمقابل
parried U سد کردن دفاع مستقیم
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
bield U شجاع شدن دفاع کردن
detachment parry U دفاع با دور کردن شمشیرحریف
to defend oneself [against] U از خود دفاع کردن [درمقابل]
mayhen U ازوسیله دفاع محروم کردن
eot geo reo U باز کردن دفاع ضربدری
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
to act in self-defence U دفاع از خود اقدام [حرکت] کردن
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
redundancies U در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
redundancy U در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
to vindicate a religion U دیانتی را بثبوت رساندن یاازان دفاع کردن
rectify U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it <idiom> U به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectified U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
one on one U دفاع یارگری دفاع تک به تک
defense U دفاع وزارت دفاع
vindicated U دفاع کردن از محقق کردن
vindicating U دفاع کردن از محقق کردن
vindicates U دفاع کردن از محقق کردن
vindicate U دفاع کردن از محقق کردن
blocking U سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
self defense U دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
to mind somebody [something] U اعتنا کردن به کسی [چیزی] [فکر کسی یا چیزی را کردن]
fixes U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fix U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
flavourings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
lyophilization U خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
prejudge U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudged U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
to prescribe something [legal provision] U چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
prejudging U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
brief U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
to tarnish something [image, status, reputation, ...] U چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
to pirate something U چیزی را غیر قانونی چاپ کردن [دو نسخه ای کردن]
refers U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
set loose <idiom> U رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
referred U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
fraise U نرده دار کردن دهانه چیزی را گشادتر کردن
refer U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
premeditate U قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
quantified U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantifies U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
to instigate something U چیزی را برانگیختن [اغوا کردن ] [وادار کردن ]
quantify U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantifying U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
to throw light upon U روشن کردن کمک بتوضیح چیزی کردن
cession U صرفنظر کردن از چیزی وواگذار کردن ان واگذاری
valuate U ارزش چیزی رامعین کردن ارزیابی کردن
denounced U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounce U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denouncing U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounces U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
briefer U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
brief U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
briefed U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
minds U فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
briefest U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
reference U توجه کردن یا کار کردن با چیزی
to beg for a thing U چیزی راخواهش کردن یاگدایی کردن
references U توجه کردن یا کار کردن با چیزی
minding U فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
mind U فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
beck U باسرتصدیق کردن یاحالی کردن چیزی
to reason out something U چیزی را حل کردن
to cut something U چیزی را کم کردن
make something do U با چیزی تا کردن
to cut back [on] something U چیزی را کم کردن
to work out something U چیزی را حل کردن
to cut down [on] something U چیزی را کم کردن
defrosts U یخ چیزی را اب کردن
make do with something U با چیزی تا کردن
defrosting U یخ چیزی را اب کردن
defrosted U یخ چیزی را اب کردن
deduct U کم کردن چیزی از کل
deducting U کم کردن چیزی از کل
deducts U کم کردن چیزی از کل
deducted U کم کردن چیزی از کل
fill U پر کردن چیزی
to smell at something U چیزی را بو کردن
fills U پر کردن چیزی
to throw something overboard U چیزی را ول کردن
defrost U یخ چیزی را اب کردن
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
to ensure something U تضمین کردن [چیزی]
to ensure something U تامین کردن [چیزی]
to mull over something U بازاندیشی کردن چیزی
to refuse somebody something U چیزی را از کسی رد کردن
to think over something U بازاندیشی کردن چیزی
to ensure something U مراقبت کردن در [چیزی]
to book something U چیزی را رزرو کردن
to deny somebody something U چیزی را از کسی رد کردن
to touch something U لمس کردن چیزی
palletize U چیزی را حمل کردن
to agree on something U سازش کردن با چیزی
to make r. after something U چیزی را جستجو کردن
to avoid something U دوری کردن از [چیزی]
replacing U چیزی را تعویض کردن
to obtain something U کسب کردن چیزی
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1confinement factor
1She ferreted in her handbag and found nothing.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com